پرهام و مادر جونش و مامانی
از وقتی پرهام به دنیا اومد تا امروز که ٢سالش تموم شده مامانم خیلی واسم زحمت کشیده و اگه نمیشد به جرات میتونم بگم که واقعا کم میاوردم و خیلی واسم مشکل میشد هم نگه داشتن پرهام و هم سرکار اومدن واقعا نمیدونم چجوری باید ازش تشکر کنم ولی همیشه از خدا خاستم که عمرشو طولانی کنه و سالم و سلامت باشه و.....
یادم میاد پرهام تازه ٥ماهش شده بود رفتم سرکار و مامانم بهم میگفت اصلا نگران نباش من خودم نگهش میدارم و نمیزارم واسش مشکلی پیش بیاد و میدونم پسرها نسبت به دخترها شیطونی بیشتری دارن و باید چشم ازشون برنداری که مبادا اتفاقی بیافته حتی با اینکه الان میگم بزارمش مهد کودک مامانم میگه نه الان زوده بزار کامل حرف بزنه از خودش بتونه دفاع کنه اون موقع وقتشه خلاصه این مامان مهربونم درروز خیلی هوای پرهامو داره و هرروز که میرم خونه می بینم یه چیز جدید بهش یادداده و کلی خوشحال میشم .
واقعا نمیدونم چجوری از مامانم تشکر کنم اگه من مشکلی داشتم یا گرفتاری کاری بود خیلی کمکم میکنه و اگه ماموریت خارج استان میرم که نمیتونم پرهام با خودم ببرم مامانم همیشه کنارم بوده الانم حس میکنم پرهام ازبس مادرجونشو دوست داره که عصرهام که خونه ایم یکسره بهونشو میگیره واز همه مهمتر اینکه مامانم به فکر تولد همه بچه ها و مخصوصا نوه هاش هست که یه وقتی از دستش در نره یادش بره و واسه تولد پرهام هم کلی زحمت کشیده بودوسوپرایزمون کرد
دیشب شب نوزدهم و شب قدر بود کلی دعا کردم واسه همه مامانهای مهربون دنیا که هیچوقت خدا اونارو از ما نگیره
واقعا نمیدونم چجوری باید از مامانم تشکر کنم چکار باید بکنم از شما دوستای خوبم هم میخام قدرمامانهای مهربونتونو بدونید.
(( البته باباها و بابابزرگها بهشون برنخوره این نوشته هانوشته های مادرانه بود با یک احساس مادرانه والا زحمت شماها از ما پوشیده نیست ))
همینجا از مامانم که مهربونترین و زیباترین ودلسوزترین و..... دنیاست تشکر میکنم ومیگم باتمام وجودم دوستت دارم عکسی از مامانم الان نداشتم بزارم ولی سرفرصت یک عکس خوشگل ازش میزارم همه با این فرشته نازنین اشنا بشین
فعلا این عکسو داشته باشین برین ادامه مطالب
این گل زیبا تقدیم به همه مامانهای مهربون دنیا