همه جمع شده اند دور تو امشب
گل پسته ميدند كه بچيني
درجشن تولدت عزيزم
همه انگشترند تو نگيني
اشك شادي شمع را نگاه كن
كه واست ميچيكه چيكه چيكه
كام همه را بيا شيرين كن
بيا كيك رو ببر تيكه تيكه
نگاه هديه ها رو نگاه بادكنكها رو
نگاه عكساي رنگي عجب شب قشنگي
تولد تولد تولدت مبارك
مبارك مبارك تولدت مبارك
اشك شادي شمع رو نگاه كن
كه واست ميچيكه چيكه چيكه
كام همه رو بيا شيرين كن
بيا كيك روببر تيكه تيكه
همه جمع شدند دور تو امشب
گل بوسه ميدند كه بچيني
در جشن تولدت عزيزم
همه انگشترند تو نگيني
نگاه كن هديه ها رو نگاه بادكنكها رو
نگاه عكساي رنگي عجب شب قشنگي
تولد تولد تولدت مبارك
مبارك مبارك تولدت مبارك
تولد، تولد، تولدت مبارک
مبارک، مبارک، تولدت مبارک
لبت شاد و دلت خوش، تو گل پرخنده باشی
بیا شمعا رو فوت کن، که صد سال زنده باشی
تولد، تولد، تولدت مبارک
مبارک، مبارک، تولدت مبارک
زمستونه زمستونه
وقت تگرگ و بارونه
هوا شده خیلی سرد
روی زمین پر از برف
بخاری های روشن
دلم میخواد دوباره
برم به کودکستان
مامان میگه عزیزم
بپوش تو شال و کلاه
زنبور زرد و قرمز
هی میكنه وز و وز
دنبال گل میگرده
یك گل ناز و قرمز
یواش میاد كنارم
میشینه روی دستم
شاید خیال میكنه
من گل و غنچه هستم
وای وای وای ، چكار كرد؟
مامان میگه بوست كرد
پس چرا جای بوسش
اینهمه میكنه درد ؟
توی ده شلمرود،
حسنی تك و تنها بود.
حسنی نگو، بلا بگو،
تنبل تنبلا بگو،
موی بلند، روی سیاه،
ناخن دراز، واه واه واه.
نه فلفلی، نه قلقلی، نه مرغ زرد كاكلی،
هیچكس باهاش رفیق نبود.
تنها روی سه پایه، نشسته بود تو سایه.
باباش میگفت:
- حسنی میای بریم حموم؟
- نه نمیام، نه نمیام
- سرتو میخوای اصلاح كنی؟
- نه نمیخوام، نه نمیخوام
كره الاغ كدخدا،
یورتمه میرفت تو كوچه ها:
- الاغه چرا یورتمه میری؟
- دارم میرم بار بیارم، دیرم شده، عجله دارم.
- الاغ خوب نازنین،
سر در هوا، سم بر زمین،
یالت بلند و پرمو، دمت مثال جارو،
یك كمی بمن سواری میدی؟
- نه كه نمیدم
- چرا نمیدی؟ (!)
- واسه اینكه من تمیزم.
پیش همه عزیزم.
اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!
غازه پرید تو استخر.
- تو اردكی یا غازی؟
- من غاز خوش زبانم.
- میای بریم به بازی؟
- نه جانم.
- چرا نمیای؟
- واسه اینكه من، صبح تا غروب، میون آب،
كنار جو، مشغول كار و شستشو.
اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!
در واشد و یه جوجه
دوید و اومد تو كوچه.
جیك جیك زنان، گردش كنان
اومد و اومد، پیش حسنی:
-جوجه كوچولو، كوچول موچولو،
میای با من بازی كنی؟
مادرش اومد،
- قدقدقدا
برو خونه تون، تورو بخدا
جوجه ی ریزه میزه
ببین چقدر تمیزه؟
اما تو چی؟
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!
حسنی با چشم گریون،
پاشد و اومد تو میدون:
- آی فلفلی، آی قلقلی،
میاین با من بازی كنین؟
- نه كه نمیایم نه كه نمیایم
- چرا نمیاین؟
فلفلی گفت:
- من و داداشم و بابام و عموم،
هفته ای دوبار میریم حموم.
اما تو چی؟
قلقلی گفت:
- نگاش كنین.
موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه!
حسنی دوید پیش باباش:
-حسنی میای بریم حموم؟
- میام، میام
- سرتو میخوای اصلاح كنی؟
- میخوام، میخوام
- حسنی نگو، یه دسته گل
تر و تمیز و تپل مپل
الاغ و خروس، جوجه و غاز و ببعی
با فلفلی، با قلقلی، با مرغ زرد كاكلی
حلقه زدن، دور حسنی.
الاغه میگفت:
- كاری اگر نداری، بریم الاغ سواری.
خروسه میگفت:
- قوقولی قوقو. قوقولی قوقو؟
هرچی میخوای فوری بگو.
مرغه میگفت:
- حسنی برو تو كوچه.
بازی بكن با جوجه.
غازه میگفت:
- حسنی بیا،
با هم دیگه بریم شنا.
توی ده شلمرود
حسنی دیگه تنها نبود)